آزیتا حاجیان
آزیتا حاجیان بازیگر ایرانی سینما، تلویزیون و تئاتر است. او پس از پایان تحصیلات دبیرستان، موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشتهٔ بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنر های دراماتیک دانشگاه هنر تهران شد.
آزیتا حاجیان بازیگر ایرانی سینما، تلویزیون و تئاتر است. او پس از پایان تحصیلات دبیرستان، موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشتهٔ بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنر های دراماتیک دانشگاه هنر تهران شد.
قسمت شانزدهم منتشر شد.
پزشکی شیاد، به بهانههای مختلف، سعی میکند با پرستاران بیمارستان رابطه برقرار کند. او با ایجاد رقابت بین پرستاران، تلاش میکند تا از آنها اخاذی کند.
«سالهای دور از خانه» نخستین اسپینآف ایرانی است و بر 2 شخصیت خنجری و زهره که در «شاهگوش» حضور داشتند تمرکز دارد. این سریال، ماجراهای آن 2 را پس از پایان سربازی در کلانتری 110 ملت، روایت میکند.
ستاره دختر بیست ساله ای است که پس از مرگ پدرش که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی می کرده است، زندگی سخت و فقیرانه ای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه می دهد اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ می گیرد و پس از افتادن شهاب از دیوار و شکستگی پایش، در این امر راسخ تر می شود. ستاره با اصرار زیاد به محمود می قبولاند که خودش توانایی این حرفه را دارد و پس از تمرین فراوان، کارش با استقبال فراوان مشتریان و رسانه ها روبرو می شود…
بیژن پس از حل معادلهای دشوار در میان استادان و هم دانشگاهیانش مورد توجه زهره قرار میگیرد، اما مشکلی در راه ازدواج این دو وجود دارد...
فیلم دو داستان موازی را پیش برده و با هم تلفیق میکند. ابتدا مردی ایرانی به نام عباس خاکپور (با بازی اکبر عبدی) بر صحنه میآید که برای گرفتن ویزای ایالات متحده به ترکیه رفتهاست اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. از سوی دیگر زنی (با بازی آزیتا حاجیان) است که در ترکیه زندگی میکند و در هتل محل اقامتش کار میکند و نمیتواند به ایران بازگردد. عباس تصمیم میگیرد با پوشیدن لباس مبدل و به بهانه ازدواج با یک مرد آمریکایی ویزای آمریکا را بگیرد، اما رفته رفته با دیدن دنیا(آزیتا حاجیان)دلبسته او میشود و...
فرزين دانشجوی انصرافی است كه پدر و مادرش از هم جدا شده اند و او با مادرش زندگی می كند. مادر فرزين قصد ازدواج مجدد دارد و فرزين هم بين رفتن به خارج از كشور و انواع و اقسام پريشانی ها و اضطراب ها تنها مانده و كسی او را درک نمی كند. او به طور اتفاقی با آيدا كه مدير يک مؤسسه خيريه است آشنا می شود و قرار می شود برای او سايت راه اندازی كند. به تدريج رابطه آنها عميقتر می شود و فرزين پی می برد كه آيدا می تواند او را به آرامش برساند...
اتفاقی در یک مراسم ختم در گورستان با محیا، دختری که بعداً درمییابد همکار او در بیمارستان است آشنا میشود و پس از مدتی از او خواستگاری میکند اما جواب رد میشنود. این در حالی است که شهره، دخترخاله جاوید که به او علاقه مند است، از شیراز به منزل جاوید آمده، اما جاوید به شهره میگوید که مایل به ازدواج با او نیست و..
مادر لیلا و بهرام قرار است با گرفتن وام مسکن و خریداری یک خانه بچههایش را از دردسرهای صاحب خانهشان، خورخور، نجات دهد. اما عجوزه که بیرون از شهر زندگی میکند و نمیخواهد آنها روی آرامش به خود ببینند.